مدرسه ابتدایی جوک می دهد جوک های خنده دار برای کودکان در مورد مدرسه

جوک های خنده دار  برای کودکان در مورد مدرسه نه تنها در میان دانش آموزان، بلکه در میان والدین آنها محبوب است. و چگونه در یک همکلاسی یا معلم بیچاره بخندید؟ طنز و خنده همراه با تمام عمر ماست و بنابراین جوک های خنده دار در مدرسه طبیعی هستند. فرزند نمی خواهد کسی را به هیچکس خیانت کند، فقط سرگرم کننده تر است، آن را با خنده می داند.

جوک های خنده دار در مورد مدرسه برای هر دو کلاس اول و نوجوانان در دبیرستان مربوطه. بدون این، زندگی بچه ها غیر قابل تصور است، زیرا موقعیت های خنده دار که در جوک ها توصیف شده است، اغلب از موقعیت واقعی در کلاس درس، در تعطیلات، در برخورد با همکلاسی ها و معلمان گرفته می شود. سخنرانی های محبوب در مورد Vovochka در کلاس، در مورد دانش آموز و مدیر، و حتی در مورد پدر و مادر در جلسه. چرا مشکلات را حل نمی کند زندگی مدرسه  با طنز، خنده ندهید، و بنابراین وضعیت گرم را خنثی می کنید، و شاید داستان عجیب و غریب به گذر از درس گذر از طریق کمک خواهد کرد؟

چرا در ترس و اضطراب نباشید؟ به ویژه جوک هایی برای بچه هایی که از معلمان و مدرسه به طور کامل می ترسند نشان می دهند - خنده می گیرید و موفق خواهید شد.

علاوه بر این، صحنه ای که به این مکان گفته می شود، در بین همکلاسی ها محبوبیت شما را به ارمغان می آورد. جوک های مدرسه  سن را نمی شناسم آنها خوشحال به گوش دادن و گفتن هر دو کلاس اول کلاس و فارغ التحصیلان. حکایات ضروری را از انتخاب ما انتخاب کنید و به دوستانتان بگویید - بگذارید آن لذت ببرید!

جوک درباره مدرسه


***
  در کنترل کلاس درس. معلم از دانش آموزان به طور کامل از دانش آموزان پیروی می کند و از زمان هایی که آنها را متوجه اسپور می دانند، اخراج می کند. معلم سر به کلاس نگاه می کند:
  - چه چیزی ما کنترل را می نویسیم؟ در اینجا احتمالا پر از طرفداران برای نوشتن!
  معلم پاسخ می دهد:
  - نه، دوستداران - در حال حاضر پشت درب. اینجا فقط حرفه ای ها باقی مانده اند.

***
  - بچه ها که پنجره را شکستند
  سکوت
  - بچه ها که پنجره را شکستند
  سکوت دوباره
  - من برای سومین بار می خواستم که پنجره را شکست؟
  - بیا، ماریا ایواننا، چه چیزی وجود دارد! برای چهارمین بار بپرسید

***
  دانشجو پس از طبقه بندی:
  - من فکر نمی کنم که من چنین ارزشیابی داشته باشم.
  معلم:
  - من، همچنین، اما کمتر، متاسفانه.

***
  دانش آموز به پنج نفر پاسخ داد. معلم از یک دفتر خاطرات خواسته است.
  دانش آموز می گوید: "من آن را در خانه فراموش کرده ام.
  - نگاهی به من! - همسایه زمزمه کنه

***
  معلم: - به کسی که برای اولین بار پاسخ خواهد داد، من به یک نقطه در بالا قرار داده است.
  بازنده های مخرب خاطرات را می کشند
  - چه میخواهی؟ - معلم شگفت زده شده است
  - قرار دادن سه تا!

***
  معلم در کلاس درس صحبت می کند:
- بچه ها، و شما می دانید که در سرتاسر همه اشیاء فشرده می شوند، و در گرما، بر عکس، در اندازه بزرگ می شوند؟ چه کسی می تواند قبل از زندگی را به ارمغان بیاورد؟
  ماشا یک دست را می کشد:
- تعطیلات تابستانی  طولانی تر از زمستان!

***
  معلم در درس زبان روسی:
  - به عنوان مثال از استفاده از عبارت "خوشبختی" استفاده کنید.
  دانش آموز پاسخ می دهد:
  - دزدان مسافر را به دام انداختند و او را کشتند. خوشبختانه، او پول را در خانه اش فراموش کرد.

***
  - کودکان، چه پدیده های طبیعت در زمستان هستند؟
  - Snowmen ...

***
  دو دانش آموز یک پنجره فوتبال در داخل خانه را دنبال می کنند.
  - سوء استفاده در آپارتمان شما چیست؟ - یکی می پرسد
  - این پدربزرگم است که به پدرم توضیح میدهد که چگونه میتوانم پازل محاسباتی خود را حل کنم.

***
  در مدرسه معلم به دانش آموزان می گوید:
  - کدام یک از شما در نهایت خود را یک صدای خفگی می بیند؟ ایستادن
  پس از یک مکث طولانی، یک دانش آموز افزایش می یابد:
  "بنابراین شما فکر می کنید که شما احمق هستید؟"
  - خوب، نه واقعا، اما به نوعی شرم آور است که تنها شما ایستاده اید.

***
  یک دختر بسیار چرب به یک کلاس دیگر منتقل شد، پس مدرسه به سمت دیگر حرکت کرد.

***
  وقتی فرزند دراکولا از مدرسه به خانه نرفت، مادرش تصمیم گرفت که احتمالا او را به خطر می اندازد.

***
  اولین گریدر از کلاس می آید و می گوید مادرش:
   ما یک داستان پری را در کلاس خواندیم.
   "کدام یک"، مامان می پرسد.
   سرپوش سر
   - و این داستان پری فوق العاده به شما یاد می دهد؟
   - لازم است به یاد داشته باشید بسیار خوب مادربزرگ من به نظر می رسد.

***
  معلم مدرسه به یک همکار می گوید:
  - نه، کار کاملا غیرممکن بود. معلم ترس از کارگردان است. بازرس مدیر بازرسان - بازرسان وزارت. وزیر والدین. والدین از کودکان می ترسند و تنها بچه ها از هیچ کس نمی ترسند ...

***
  - وقتی میخواهید تکالیف انجام دهید؟
  - پس از فیلم
  - پس از فیلم - دیر است.
  - یاد بگیرید، خیلی دیر نشده!

جوک درباره Vovochka در مدرسه

***
  معلم درس جغرافیایی را هدایت می کند. جان جان کوچولو در تخته سیاه فرو می ریزد.
  - کمی جانی، لطفا به ما بگویید که کانال پاناما چیست.
  - خب، من نمی دانم ...، تلویزیون ما این کانال را نشان نمی دهد.

***
  پدر Vovochka می پرسد:
  - Deuce ثابت شده؟
  - اصلاح شده
  - خوب، نشان بده!
  - اینجا (در دفتر خاطرات، خاک و لکه های لباسشویی)
  - خوب، کسی که آن را رفع می کند؟ ! به من اینجا بده

***
  کوچک جانی از مدرسه می آید، پدرش را به دفتر خاطرات خواندن می دهد. پدر می گوید:
  - روسیه 2، ریاضیات 2، فیزیک 2، ... آواز 5. ارباب خوب ناپاک من نیز آواز می خواند

***
  - خوب، کمی جانی، به من بگو، چقدر دو و دو نفر خواهد بود؟ - از معلم می پرسد
   فورا!
   - راست چهار شکلات برای شما وجود دارد.
  - آره، اگر شناختم، 16 ساله گفتم!

***
  معلم:
  - کمی جانی، به سرعت به من بگو، چند نفر 5 + 8 خواهند بود.
- 23.
- شرم بر شما خیلی احمقانه! این 13، 23 نیست.
  - بنابراین شما از من خواسته بودید به سرعت پاسخ دهید، اما نه دقیقا.

***
   - خوب انجام می شود، Vovochka، - پدر پسر ستایش می کند.
   -چطور شما موفق به گرفتن پنج نفر برتر در زیستشناسی هستید؟
   - و از من خواسته شد که چند پا شترمرغ داشته باشد. من پاسخ دادم که سه.
   - صبر کن، اما شترمرغ دو پا دارد!
   - همین! اما دانشجویان دیگر این چهار را جواب دادند

***
  معلم دروغگو Vovochku:
  - آیا واقعا می دانید که چگونه فقط ده را حساب کنید؟ من فقط نمی دانم که شما فکر می کنید برای تبدیل شدن ...
  - قاضی بوکس!

***
  - جانی کوچولو، جمله ای را با کلمات "گربه" و "تماشا" بگذارید.
  - هنگامی که من به طور تصادفی بر روی پا گربه پله شد، او فریاد زد:
  - "لازم است به تماشای جایی که در حال پیشرفت هستید!"


***
  کمی جانی، بازگشت به خانه پس از مدرسه:
  - پدر، امروز در مدرسه جلسه پدر و مادر است ... اما فقط برای دایره ای باریک.
  - برای یک دایره باریک؟ این معنی چیست؟
  - تنها معلم خواهد بود ...

***
  قبل از مدرسه بر روی پیاده رو، کسی یک عضو رنگ از یک میله را کشید. نگهبان نمی تواند فکر کند چگونه این را حذف کند و نقاشی را با زمین پوشانده است!

***
  دانش آموز کلاس پنجم "F" یک دفترچه یادداشت را به خانه آورد، جایی که او تئوری Palecocontact را در درس گذاشت.

*** جوک های مدرسه برای کودکان ***

پسر با یک دیو به خانه می آید
- بابا، فقط نگران نباش
- خب، فقط عصبانی نشو!

*** مدرسه جوانی به اشک ***

پدر نوت بوک پسر خود را چک می کند:
"چرا قلاب ها را خیلی ناهموار می نویسید؟"
- این ها قلاب نیستند، پدر، اینها انتگرال هستند.

*** جوک های مدرسه و معلمان ***

معلم - دانش آموز:
- روز تولدت چیه؟
- 5 اکتبر
- چه سالی؟
- هرکدام.

*** جوک های مدرسه کوتاه ***

پسر، که خوب مطالعه نکرده، مدرسه را با یک غنیمت قرمز به پایان رسانده است.

*** جوانی مدرسه درباره مدرسه ***

یک درس در ریاضی کلاس اول وجود دارد. معلم می پرسد:
- سیهو، چقدر باید مادرت برای دو کیلو سیب خرج کند، اگر یک کیلوگرام پنج روبل هزینه کند؟
- نمی دونم مامانم همیشه همینطوره

*** شوخی خوب در مورد Vovochka در مدرسه ***

والدین وووچکا را به مدرسه سوق داد. سرپرست او را برداشت و می گوید:
- بیا، به من بگو که دیروز در مبارزات انتخاباتی انجام دادی؟
جانی کوچولو: - من بلافاصله می خواهم به همه هشدار بدهم که شما نیازی به قضاوت مردم در قبال توهین خود ندارید.
کارگردان: - ووا! به همه بگویید که شما در طول پیاده روی انجام دادید!
جانی کوچولو: - خوب. من هماهنگی انسان با طبیعت را تحسین کردم، در مورد اصول جهان، در مورد خلوص افکار هر فردی که از آغوش جنگل سنگ فرار بود، فکر کرد ...
Marya Ivanovna: - جانی کوچولو، متوقف صحبت کردن! شما به دختران روستای برهنه حمام در دریاچه نگاه کردید!
کمی جانی: - خب، من به شما گفتم!

*** جوک های مدرسه به زبان انگلیسی ***

- منظورم انگلیسی نیست؟
- نمی دونم
- خب، هیچ کس نمی داند!

*** شوخی در مورد مدرسه مدرسه ***

وظیفه: کارگردان 1 میلیون روبل را برای تعمیر این مدرسه جمع آوری کرد.
سوال: چرا این مدرسه نیازمند هوندا مدرن جدید است؟

*** جوک های مدرسه با تشک

معلم جدید نقاشی در کلاس 1-A درس می دهد.
من خیار بر روی هیئت مدیره گذاشتم و پرسیدم:
- بچه ها، به من بگو - چی چی کشیدم؟
کودکان (در کوروش):
- X # y !!
او در اشک و به مدیر است - آنها می گویند هیچ نظم در کلاس وجود دارد،
بچه های کوچک و سوگند دروغگو ... مدیر به کلاس می آید:
- Ta-a-ak ... رشته ای لنگ است. چه کسی x # y را در هیئت مدیره جلب کرد؟

*** جوانی در مورد مدرسه بدون تشک ***

اولگا پترونا، و ایگور از 9b، در طول تعطیلات، شورت های من را برداشت.
- در اینجا شما خوش شانس هستید، نینا لوووانا. اول، عنوان معلم سال، در حال حاضر ایگور از 9b.

*** جوک های شگفت انگیز در مورد مدرسه ***

- نیاز به خرید گل معلم کلاس.
"چرا باید گل به یک زن بگیرم که کودک من را شکنجه می دهد، پول 11 سال از من بگیرد و با من هم ازدواج نکرده ام؟"

*** سخنرانی درباره مدرسه گرجستان ***

در مدرسه گرجی درس زبان روسی است.
- گوگی، پیشنهادات اعضای گروه را تقسیم کنید: "مرد جوان و دختر به حمام رفتند."
- "Devushka" - موضوع، "مرد جوان" - مناسب، .. و "حمام" ... - این بهانه، معلم است!
- نشستن، گوگی، چهار.
- وای، چرا "5" نیست؟
- "حمام" پیشنهادی نیست، پیشنهادی "به یاد" است، و "حمام" یک مکان از ACTION است!

*** جوک تاتار در مورد مدرسه ***

- جانی کوچولو، به ما در تاتارها در مورد مرگ چاپائف بگویید.
جانی کوچولوی با حسرت می گوید:
- ماشین تفنگدار: "Tra-that-that!"، Chapaev: "اولیم!"

*** جوک های مدرسه تازه ***

مدرسه اودسا:
- فیما، کجایی؟
- در اینجا حجم لرمونتوف است، باز در صفحه 158 ...
- اما او پاره شده است!
- خب، چی فکر میکنی - کجا بودی؟

*** جوک های خنده دار در مورد مدرسه ***

- سلام، مدت ها نیست که ببینمت چه چیزی شما را ناراحت می کند، هنوز به مدرسه می رود یا در کالج؟
- به مدرسه
- آه، چه کلاس؟
- 8، 9 و 10.
- چی، فقط سه؟
- بله، او تاریخ را در آنجا می آموزد.

*** جوک های خنده دار در مورد مدرسه ***

بازرسی مدرسه روستا را بررسی می کند. رویکرد به مدیر:
- چرا دانش آموزان شما به جای "آمده" و "ترک" می گویند "آمده،" "چپ"؟
- و به همین ترتیب برای ما استفاده می شود.

*** جوک های عامیانه در مورد مدرسه ***

تولید کنندگان کاندوم نیازی نیست که در تبلیغات تبلیغ شوند، بلکه صرف هزینه تحصیل کودکان در مدرسه روسیه می شود.

*** جوک های طولانی در مورد مدرسه ***

در دوره های مدرسه، اغلب کلاس ها را از دست دادم فقط پدر در مورد این می دانست، که اطمینان داد که دهانش بسته شده است. به طور معمول، مادر، با وجود تمام ادای سوگند پدرش، به زودی در مورد نقض در هر حال متوجه شد.
پس از چند بازی، تصمیم گرفتم که صداقت پدرم را بررسی کنم. من به مدرسه رفتم، و هنگامی که او به من زنگ زد، گفتم که من در خانه باقی مانده ام. در شب، هنگامی که تمام خانواده مونتاژ شد، مادرم پرسید که چرا از کلاس ها نبودم. چهره شگفت زده کرد و یک بروشور با برآوردها نشان داد.
اینطور است که من از جاسوسی مادرم فهمیدم.
P.S. با این وجود من فریب خوردم که بزرگسالان خوب نیستند.

من، لطفا، دوش ویسکی.
- دختر! این یک غذای مدرسه است!
- آه، متاسفم، فکر کردم. کامپوت، لطفا ...

معلم جدید وارد کلاس می شود و می گوید:
- سلام بچه ها سکوت
- سلام بچه ها سکوت معلم از این واقعیت خسته شد که کودکان ساکت بودند و او برای کارگردان رفت. کارگردان:
- سلام، shoelaces!
- سلام، کفش! مدیر، با اشاره به معلم:
- و این تنها تک جدید ما است!

پدر، من شیشه ای را دوباره در مدرسه شکستم ...
- لعنت، نه یک مدرسه، بلکه نوعی گلخانه ای ...

مامان، همه من را در مدرسه می کشند - آنها شامپو را به من می گویند!
- آرام، خوب، گریه نکن، می شنوید، Schwarzkopf؟

دو دانش آموز صحبت می کنند:
- ما فقط کنترل آناتومی را نوشته ایم. سنکا یک دیو بود
- برای چه؟
- برای ورق تقلب معلم او را گرفت، وقتی که دنده هاش را در نظر گرفت.

معلم به یاد پدر و مادر در خاطرات یک کودک یهودی نوشت: "از سما بوی بدی دارد". روز بعد دفتر خاطرات جواب داد: "این بوی نیست، باید آموزش داده شود".


در حال حاضر، زمانی که معلم تربیت بدنی به طبقه می آید و سه بار آن را می گیرد، کودکان متوجه می شوند که او بسیار ناراضی است ...

پدر با پسرش صحبت می کند که به خوبی مطالعه نمی کند:
- آنچه باید انجام شود به طوری که شما یک دیو را دریافت کنید؟
- لازم است معلم مرا به من نداد.

این مدرسه یک سیستم ارزیابی تجربی ABCD E.
قبل از دیکته، معلم می گوید:
- کسی که بدی می نویسد، او را در امتیاز E دریافت می کند!
صدا از میز عقب:
- و ما را تهدید نمی کنی

در مدرسه فارغ التحصیلی مدرسه بین یک مربی فیزیکی و یک trudovik بود. ترودویک برنده شد زیرا کاراته کاراته است و تبر یک تبر است.

پدر کوچکی کوچی خانه ی سوپرمارکت را در ساحل دریا خصوصی کرد. معلم از کوستیا در درس میپرسد چند فصل وجود دارد:
- پنج، - پاسخ کستیا.
- چقدر؟ - معلم شگفت زده شده است
- بهار، تابستان، پاییز، زمستان و فصل کم.

پدر می گوید پسر از مدرسه می آید
- پدر، آنها شما را به مدرسه دعوت می کنند.
- چه کاری انجام داده ای؟
- بله، بنابراین، شیشه شکست.
پدر رفت
چند روز بعد، پسر دوباره می گوید:
- بابا، شما به مدرسه می روید.
- این چه زمانی است؟
- بله، بنابراین، دفتر شیمیایی منفجر شد.
پدر رفت
چند روز بعد پسر دوباره به پدرش گفت:
- پدر، شما به مدرسه می روید.
- همه چیز، من نخواهم رفت، خسته ام
- خب، درست است، شما هیچ چیز را در اطراف خرابه نکردید ...


سرویس "برادر نیم ساعت". مردی از ظاهر جنایی به مدرسه می آید و در طول تعطیلات برای مشتری می ایستد.

پایان ماه مه. معلم در آخرین سال تحصیلی ساعت:
- بچه ها، سخت ترین چیز برای شما در کلاس سوم چه بود؟
- توضیح دهید به فروشنده که ودکا خریداری شده است!

در مدارس نخبگان، میله ها دوباره معرفی شدند: در حال حاضر بچه های الیگارشی می توانند در هر لحظه معلم مجرم را از بین ببرند.


اولین مدرس در 1 سپتامبر از مدرسه می آید و می گوید:
- همه چیز، من دیگر به مدرسه نخواهم رفت.
والدین:
- چرا؟
- من نمی دانم چگونه نوشتن کنم نمی توانم بخوانم بنابراین هنوز صحبت نمی کنند!

من یک دفتر خاطرات پدربزرگ قدیمی پیدا کردم، در آن آمده است: "در یک کلاس زیست شناسی فریاد زدن:" پرواز، پرنده، شما آزاد هستید! "دودکش پر از پنجره پرید."
خوب، حالا من می فهمم که من به دنیا آمدم ...

معلم وارد کلاس شد، نشست و ویسکی را گرفت - سرش درد می کرد. درخواست صدای ضعیف:
- کودکان، چه درس در برنامه؟
- ریاضی
- شرایط را بنویسید: دو زن هوشمند جوان دو بطری ودکا را می خوردند. سوال این است: چرا جهنم آنها به یک بطری شراب نیاز دارند؟


پسر 11 ساله من، کمی فکر کردن، گفت:
- من می دانم که چرا روز کودک 1 ژوئن است - چرا که در 31 مه همه دانش آموزان روزنامه های خانه را با ارزیابی های سالانه ...

معلم دانشجو:
- روز تولدت چیه؟
- 5 اکتبر
- چه سالی؟
- هرکدام.

Fizruk:
- در همه جا جسورم! چگونه می توانیم درس بگیریم - آنها بدون شکل هستند! و چطور در شب به تعطیلات در منطقه - همه در آدیداس ...


یک پسر به خانه می آید و به پدرش می افتد:
- بابا، و من پیر زن را در جاده منتقل کردم!
پدر:
- خوب انجام شده! اینجا یک شیرینی است
روز بعد، پسر با یک دوست می آید:
- پدر و دوست من و من یک پیرمرد را در سراسر جاده منتقل کرده ایم!
پدر:
- خوب انجام شده! این یک آب نبات برای شماست
روز بعد پسر تمام کلاس خود را به ارمغان می آورد:
- بابا، و همه ما پیر زن را در جاده منتقل کردیم!
- چرا خیلی زیاد هستی؟
- و او مقاومت کرد.

"پس پسران، کدامیک از شما سیگاری هستند؟ صادقانه دروغ نگو! شما، شما و شما. واضح است این به این معنی است ما با شما دود می کنیم، بقیه - پنج دور در استادیوم. "

مدرسه یک میلیون دلار پیدا کرد و این یافته را به پلیس تحویل داد.
یک مادر گرامی ادعا می کند که پسرش را افتخار می کند.


در کلاس آناتومی:
- چه کسی می گوید که بزرگترین ارگان مرد است؟
- F * n *، Marya Ivanovna: کل کشور در آن قرار دارد.

پسر پتیا با یک چکش به یک trudovik ضربه زد و پنج نفر را گرفت. حداقل او این را شنید.

مدیر به مدرسه می رود، می بیند - در یک کلاس هیئت مدیره کثیف است. دختران دبیرستان به آنها می گویند:
- دختران، پاک کن، لطفا هیئت مدیره!
دانش آموزان دبیرستان به او:
- دخترها اینجا کجا هستند؟
مدیر خجالت زده بود مناسب برای کلاس پنجم:
- دختران، .. آنها خندیدند:
- کجا دختران را اینجا می بینید؟
کارگردان به طور کامل از هم گسیخته شد. او در مورد مدرسه غمگین است، اولین قدم را می بیند. او می پرسد:
"آیا شما حتی یک دختر هستید؟"
- نمی دانم دیروز من مست بودم


در یک جلسه از همکلاسی ها، بلافاصله می توانید ببینید که چه کسی و چه کسی چه چیزی را به دست آورد.
بازنده ها دو چیز دارند - یک آپارتمان و ماشین.
Troechnik دارای 3 چیز است - مسطح، ماشین و حیاط.
دانش آموز 5 مورد دارد - عینک، بدهی، طاسی، سردرد و مدال طلا از فولاد ضد زنگ.

مامان، امروز در مدرسه نوشتیم!
- چی نوشتی؟
- نمی دونم ما یاد گرفته ایم که بخوانیم!

در دانش آموزانی که در مدرسه زندگی می کنند، از آنها قدردانی می شود:
- من قبلا رمان "Don Quixote" را خوانده ام.
- دون کیشوت چه کسی است؟
- این یک قزاق با دون به نام کیوشوت است!

دختر مدرسه ای به مادر شکایت میکند:
- خب، چگونه می توانم از این Vova آزار دهنده خلاص شویم؟
- دختر، خیلی خسته هستی؟ وان، یک کیسه از مدرسه هر روز شما حمل می کنید.
- بله، خسته هستم: من در حال حاضر دو صد این پرتفوی را دارم!

زیبا نیستم، و سپس در کلاس های ابتدایی، کل سرپرستی دفع شد.

بازی داغ - "گرفتن یک گربه"

  گربه را با دایره های اطراف بچرخانید تا از میدان خارج نشود.
گربه بسیار هوشمند است. ثابت کنید که شما دقیق هستید
به اشتراک بگذارید